روشهای مناسب تربیت فرزند از نظر روانشناسان:
وقتی پدر مادر تصمیم به بچهدار شدن میگیرند از همان روز مسئولیتشان شروع میشود. باید بدانند وقتی اینکار را شروع کردند باید به خیلی از مسائل دقت کنند، و اینکار معمولا یک عمر طول میکشداز روزی که نطفه شکل میگیرد، مسئولیتوالدین هم شروع میشود. چون و چرا هم ندارد. برای پذیرایی از مهمان دائمی زندگانیتان باید پیش از آن که قدم رنجه کند، تدارک ببینید.
والدین باید بدانند فقط خرید لباس و خوراک برای کودک مهم نیست، علاوه بر اینکه به اینها فکر کنند باید برای تربیت کودکشان برنامهی کاملی تدوین کنند تا بتوانند فرزندی کامل و موفق پرورش دهند. و باید تلاش خود را بکنند در ابتدا اینکار بسیار فشرده است اما کمکم با بزرگتر شدن فرزند و در طول سالیان از فشار آن کم میشود بیشترین تلاش والدین از زمان تولد کودک تا پنج سالگی کودک است به این دلیل که 90 درصد شخصیت انسان در این محدوده سنی شکل میگیرد.
یاد دادن ارتباط صحیح به کودک:
میتوان گفت برقراری ارتباط صحیح یکی از مهمترین مسائلی هست که والدین باید به کودکان خود بیاموزند.پدر مادر باید این آموزش را از همان زمان که کودک جنین است شروع کنند. والدین باید مشکلاتشان را با گفتوگو حل کنند اگر فرصت اینکار را ندارند آن را در زمان مناسبی ادامه دهند تا مشکلشان حل شود. نحوهی برخورد شما در گفتوگوها بر فرزندتان تاثیر میگذارد و کودک همانطور با مسائل برخورد میکند.
سعی کنید از زمانی که کودکتان متولد شددر هر بازهی سنی او را درگیر زندگیاش کنید، مثلا وقتی کودکتان صحبت کردن را یاد گرفت، راجعبه مسائل زندگی مشورت کنید، کودکان ذهن فعالی دارند و میتوانند راهکارهایی پیشنهاد کنند که حتی به ذهن شما خطور نمیکند. سعی کنید به پیشنهاداتش به خوبی گوش دهید و راجع به نتایج آنها با او صحبت کنید. شما با اینکار باعث میشوید او در بزرگسالی هم فردی تک محور نشود و برای حل مسائل به تمام راهکارها فکر کند این افراد خیلی کم به بنبست میرسند
توجه به عضو جدید
والدین وقتی کودکشان به دنیا آمد دیگر باید وجودش را جدی بگیرند، وقتی عضو جدید خانواده اضافه شد باید بدانند او هم در زندگی نقش دارد و باید به اوهم توجه کنند ودر همه مسائل وفعالیتها از او نظر بپرسند. تا وقتی که حرف زدن یاد نگرفت ازرفتارش با کمک بزرگترها و روان شناسها تصمیم بگیرید و از زمانی که صحبت کردن یاد گرفت، او را مخاطب قرار دهید. شما روش گفت وگوی سه نفره را در زندگی خود الگوقرار دهید، با اینکار دیگر برای اشتباهات یک نفر سرزنش نمیشود.
اگر با نظر کودکتان موافق نبودید سعی کنید در این شرایط، تجربههای خود را به کودک انتقال ندهید، نصیحت هم نکنید و طوری رفتار کنید که کودک با عقل خودش به این نتیجه برسد که آن کار اشتباه است .خوب گوش کردن به دلایل کودکانه، تایید و همراهی کردن او روشهای برقراری ارتباط در این مواقع است. اما اگر کودکتان باز هم به نتیجه درستی نرسید، عجله نکنید. بهتر است درباره نتایج نظرش سوال کنید. بهطور کلی سعی کنید والدین حساسی نباشید. والدینی که حساس هستند خیلی مداخله میکنند سعی کنید بهجای مداخله کردن، همه چیز را به کودکتان آموزش دهید. مثلا وسیلههای خطرناک را همیشه نمیتوانید از کودکتان دور کنید بهتر است از همان ابتدا به او یاد دهید تا در حضور خودتان تجربه کند هرچیزی را، اینکه کودک در کنار شما آسیب ببیند مشکلی ایجاد نمیکند و مسلما کمتر است تا اینکه دور از چشم شما بخواهد آن را تجربه کند و آسیب بیشتری ببیند. مثل عبور از پله ها. تجربه افتادن ضرری ندارد. برای عبور کودک از پله، پدر و مادر به جای این که دست کودک را بگیرند باید ابتدا به او آموزش بدهند و سپس یک پله از او جلوتر و رو به او حرکت کنند تا کودک خودش پایین بیاید. در این شرایط اگر کودک بیفتد، دستش را میگیرید تا حداکثر یک پله بیفتد. سپس تمرین را تکرار می کنید.
توجه به تربیت کودک در خارج از خانه:
کودک همیشه در خانه نمیماند و با افراد دیگری در بیرون از خانه نیز آشنا میشود و آنها را الگو قرار میدهد والدین باید حواسشان به ارتباطات آنها باشد، آنها باید یاد بگیرن درچه مواقعی در گفت وگوی کودک با سایر کودکان مداخله کنند و به این ترتیب خودبه خود گفتوگوها در مسیر رشد صحیح قرار میگیرد.
اگر کسی نظر غلطی بدهد، پدرومادر باتوجه به تجربهاش در مهارتهای ارتباطی باعث میشود نظرش را اصلاح کند. و کودک هم یاد میگیرد که اگر فردی نظر غلطی داشت چگونه برخورد کند.
البته این روابط تنها در کوچه و مهدکودک و مدرسه اتفاق نمیافتد و ممکن است در ارتباطات فامیلی هم باشد. پدر و مادر باید ارتباط با خانوادههایی را که ممکن است آسیبزا باشد، مدیریت کنند. حتی ممکن است این ارتباطات را قطع کنند یا به حداقل برسانند تا بچه در معرض آسیب نباشد.
دروغگویی کودکان:
گاهی اوقات کودکان کارهایی را انجام میدهند که مورد پسند بزرگترها نیست، مثلا وقتی کودکی دروغ میگوید در این شرایط والدین باید چهرفتاری نشان دهند؟
بهتر است بدانید دروغ برای کودک زیر سه سال معنا ندارد؛ و او نمیداند که حوزه تفکرش خصوصی است و فکر میکند والدین میتوانند ذهن آن را بخوانند. بین سه تا چهار سالگی درمی یابد که دیگران نمیدانند او چه فکر میکند و نمیتوانند ذهنش را بخوانند. در این سن قدرت تخیل و تصویرپردازی به اوج خود میرسد و کودک همزمان با یادگیری مهارتها و اطلاعات جدید، قدرت ذهنی خود را بالاتر میبرد. او بین واقعیت و خیال، مرزی قرار نمیدهد و گاهی والدین خیال پردازی وی را به اشتباه دروغ نام می گذارند. کودکان از حدود شش سالگی دروغ را میشناسند و در ۸ تا ۹سالگی تفاوت واقعیت و دنیای فانتزی را در مییابند و تا ده سالگی کاملا بین حقیقت گویی به عنوان یک کار صحیح و دروغ گویی به عنوان یک کار نادرست تفاوت میگذارند. اما در کل این دوران رفتار پدرومادر تاثیر زیادی بر دروغگو شدن فرزندشان دارد. مثلا وقتی کودک به مادرش میگوید که از برادرش متنفر است، مادر شاید او را به خاطر این حقیقت گویی تنبیه کند، اما اگر همین کودک در آن لحظه آشکارا بگوید حالا دیگر برادرش را دوست دارد، مادرش شاید به او پاداش دهد و او را در آغوش بگیرد و ببوسد.خوب این کودک چه نتیجه ای از این تجربه خواهد گرفت؟ او متوجه میشود مادرش دروغگوهای کوچولو را دوست دارد! پس اگر مایل هستید به کودکان خود راستگویی را آموزش دهید، باید برای گوش دادن به حقایق تلخ به اندازه حقایق شیرین تحمل داشته باشید. اگر قرار است کودک راستگو بار آید، نباید او را ترغیب کرد، درباره احساسش دروغ بگوید، چه این احساسات مثبت باشد و یا منفی. هیچوقت کودک را دروغگو خطاب نکنید. این لقب منفی باعث از دست رفتن اعتماد به نفس او میشود و او را به سمت دروغگویی بیشتر ترغیب می کند.
اگر کاری که خواسته بودید انجام نداده است درباره آن سوال نکنید تا مجبور به دروغ گفتن نشود. کافی است تذکر بدهید که کارش را هنوز انجام نداده است. درباره پرخاشگری یا سایر رفتارهای نامناسب هم همینطور. سعی کنید ریشه های رفتار او را دریابید و با رفتارتان رفتار نامناسبش را کارآمدتر نشان ندهید.
ارزش حضور پدر:
نظریات جدید در حوزه تربیت فرزند نشان میدهد که پدران گاه بدون آنکه حتی خود بدانند با حضور «موثر» در خانه و پشتیبانی عاطفی از فرزندانشان، عامل مهمی میشوند در رشد آنها حتی از نظر رشد جنسی. پدران میتوانند نگاه دختران خود را به مردان تغییر دهند و به پسرانشان مسئولیت پذیری یا از زیر کار دررفتن را آموزش دهند. بنابراین آنچه به پدران امروز آموزش داده میشود، حضور موثر در تربیت فرزند، گفت وگو با او، ایجاد تعادل میان کار بیرون از منزل و تربیت فرزند و تقویت ارتباطات اجتماعی او با مشارکت فعالانه و آشنایی با دوستان اوست. طبق بررسیهای صورت گرفته، کودکانی کمترین نمرات و بدترین روابط اجتماعی را دارند که پدرانشان سرد، قدرت طلب، ستیزه جو و مداخله گر بوده اند.
روانشناسان معتقدند، بازیهایی که معمولا فرزندان با پدرانشان انجام میدهند، هیجان آمیزتر و به نوعی شلوغتر از بازیهایی است که با مادران تجربه میکنند و به همین دلیل خلاقیت فرزند برای خلق بازیهای نوآورانه و گشایش راههای جدید برای بازیهای تکراری را بیشتر می کند. دیگر تفکیکهای سفت و سخت میان وظایف مادری و پدری وجود ندارد و این ایده که پدر باید تامین نیازهای مادی را بیرون از خانه دنبال کند و مادر در درون خانه تربیت و پاسخ به نیازهای عاطفی را دنبال کند، بشدت کمرنگ شده و اتفاقا گاه تاکید میشود که پدران میتوانند نقش موثرتری در تربیت فرزند و تقویت عواطف او ایفا کنند.
بنابراین حالا که پدر شده اید و زندگی فراتراز زیست دونفره را انتخاب کرده اید، بهتر است به جای رفتن به سراغ راههای ساده تربیت فرزند که همان بیرون از خانه بودن و ساعاتی طولانی کار دشوار کردن است به راههای پیچیده تر و کارآمدتری فکر کنید. راه هایی که هرچند در ظاهر ممکن است شما را پدری سختکوش نشان ندهد، اما بیتردید میتواند فرزندان مفیدتری برای جامعه بسازد.
بهروز باشید
حتی اگر در را ببندید، از پنجره وارد میشود. تکنولوژیهای امروزی چنین است، شهرفرنگ قدیمی نیست که تنها از دریچه ای کوچک دنیایی مدرن را ترسیم کند و بشود کودک را از نظر انداختن به این دریچه منع کرد. کودک امروز شما، جوان آینده است و آینده در دست تکنولوژیهایی است که ناآگاهی و بیاطلاعی از آن بسیار مخرب تر از آشنایی و فهم معذوریتهایش است. بسیاری از پژوهشها نشان میدهد رها کردن کودک در دنیای عجیب و غریب تکنولوژی های امروزی با همه رنگ و لعاب و جذابیتهایی که دارد، او را نسبت به معایب دنیای مجازی آسیب پذیر میکند. اما راه مقابله با این آسیب پذیری، دور نگه داشتن کودک از دستاوردهای به اصطلاح امروزی بشر هم نیست.بنابراین برای آن که بتوانیم کودکی آگاه و در عین حال باهوش نسبت به علوم و ابزارهای روز داشته باشیم ، ابتدا باید به عنوان پدر و مادر، آگاهی خود از تکنولوژی های جدید را بالا ببریم تا کودک برای استفاده از این دست ابزارآلات متکی به راهنمایی ما باشد. تکنولوژی را وقتی وارد خانه کنید که پیش از آن آموزشهای لازم داده شده و هشدارهای منطقی نهادینه شده باشد و اصطلاحا فرهنگ استفاده از آن برای کودک جاافتاده باشد.اگر فکر می کنید در مسیر استفاده از برخی ابزارهای روز باید محدودیت هایی برای کودک ایجاد کنید، دلیل این محدودیت را برای او توضیح دهید تا قانع شود. از یاد نبرید که بدترین نوع محدودسازی، استفاده از روش های استبدادی و به کار بردن پیاپی عباراتی است نظیر «همینی که من می گم...»از پرسش های کودک استقبال کرده و بدون نفی اطلاعاتی که از این سو و آن سو به دست آورده، بتدریج و گام به گام نسبت به اصلاح ذهنیتی که دارد، تلاش کنید.
خلاصه برای آن که بتوانید فرزندی داشته باشید به روز و آگاه نسبت به کارکردهای منفی و مثبت ابزارهای جدید ارتباطی، ابتدا خود را بهروز کنید و بعد سعی کنید منطقی باشید تا اعتماد متقابلی شکل بگیرد و تنها در پرتو این اعتماد مشترک است که میشود امیدوار به استفاده سالم از ابزارهایی چون اینترنت و ماهواره بود.