فرزندپروری

مادر و کودک

روانشناسی تعلیم و تربیت کودک از دیدگاه هربارت

هربارت کسی است که اولین بار تعلیم و تربیت کودکان را به صورت منظم درآورد، او برای اینکار روشی را مطرح کرد که بر اساس روانشناسی تداعی گرایانه بود، وی اعتقادش بر این بود که آموزش فکری باید همراه با آموزش اخلاقی باشد وبه آموزش اصولی و پرورش، که رشد دادن شخصیت کودک است کمک کند....

به عقیده هربارت تربیت یعنی رشد منش فرد، او تاکید دارد هدف اخلاقی آموزش و پرورش با تعلیم رابطه مستقیم دارد، از نظر هربارت سرآغاز تربیت اخلاقیات است اخلاق محک تربیت است واین بدین معنی است که عقل نظری مقدمه عقل عملی و دانش سرآغاز عمل است.
هربارت می گوید برای آموزش بهتر کودکان باید در وضعیتی قرار داده شوند که آماده یادگیری شوند و آموزشی که به آنها داده میشود متناسب با شرایط سنی کودک باشد

از نظر هربارت در کنار سختیگیری هایی که به کودک گرفته میشود باید آنها را در وضعیتی که در آن آرامش دارند و باعث اطمینانشان میشود قرار داد،این بزرگتریت اصل در تربیت است،او میگوید تعلیم باید محسوس، مداوم و ترقی دهنده و مرتبط با زندگی باشد

سه مفهومی که از نظر هربارت دارای اهمیت است:

  1. سابقه ذهنی
  2. تمرکز
  3. علاقه

اول: سابقه ذهنی

درک سابقه ی ذهنی ،فرآیندی است که روشهای آموزشی هربارت بر آن استوار بود

درک ما سبق: تماس ما با جهان پیرامون با دریافت از راه حواس مانند بساوایی ، بنیایی و شنوایی برقرار می گردد. درک ساده با معانی از پیش موجود در ذهن ما تلاقی می کند، هنگامی که با معانی متشابه می آمیزد می تواند در ذهن بماند وضوح پیدا کند، وبطور مناسب با طیفی از معانی دیگر در ذهن پیوند یابد ، این سطح دوم فرآیند همگون سازی ، درک ما سبق نام دارد، هربارت معتقد است : آموزگار نباید صرفاً انتقال دهنده دانش باشد ، او باید جریان درک ما سبق را بیدار باش دهد ، تحریک کند ، ورهنمون گردد او باید تعلیمات خود را با تجربه شاگرد پیوند دهد هربارت روش خاصی برای تدریس به معلمان پیشنهاد کرد که شامل چهار مرحله بود، بعدها پیروانش مرحله دیگری برآن افزودند :

آموزش به کودک

  1. مرحله آماده سازی ( Preparation ) در این مرحله معلم می کوشد افکار و معلومات قبلی دانش آموزان را که با افکار یا درس تازه بستگی دارند به یادشان بیاورد وآنها را مرتب و منظم کند
  2. مرحله عرضه کردن L: ( Presentation ) درس به کمک تصویرها به دانش آموزان عرضه می شود که تا حد امکان محسوس شود
  3. هضم یا همخوانی : ( Asscimilation ) بعداز عرضه داشتن افکار یا درس تازه ، معلم باید میان مطالب قبلی و موضوعی تازه ارتباط واقعی بوجود آورد
  4. تعمیم یاتنظیم (‌ Systematieation) در این مرحله معلم فکر کلی مورد نظرش را بصورت واحد مرتب در آورد تعمیم می دهد و معلومات دانش آموز با همدیگر در آمیخته بصورت واحد کل در می آیند و نظام دار می شوند
  5. اجرا یا کار برد : ( Application) دانش باید به کار رود و بخشی از رندگی روزمره شود ، دانش آموز یاد می گیرد که از آموخته هایش در چه مواردی از زندگی می تواند استفاده کند

دوم: تمرکز

این مفهوم به برنامه درسی در نظریه هربارت مربوط می شود هربارتی ها نوعی برنامه درسی پیشنهاد کردند که در آن یک یا گروهی درس، محور برنامه را تشکیل می دادند و دروس دیگر ، حول آن تابع و مرتبط با آن شکل می گرفتند اصطلاح تمرکز بعدها در بیان پیروان هربارت جای خود را به همیشگی داد
سوم: علاقه

علاقه از دید هربارت عامل محرک در تعلیم و حلقه اتصال کار تعلیم با رفتار اخلاقی بود هربارت می گفت : یکی از اهداف اصلی آموزش و پرورش بار آوردن افرادی با علایق فراوان است هربارتی ها می گویند : علاقه مفهومی است که در آن عاطفه با یک مفهوم فکری در می آمیزد هربارت از شش گونه علاقه نام می برد:

آنهایی که از دانش نتیجه می شوند : 1- تجربی 2- نظری 3- زیبا شناسی

آنهایی که ازمراوده اجتماعی ناشی می شوند: 4- همدلانه 5- اجتماعی 6- مذهبی

طبق نظریه او هدف تعلیم و تربیت را می توان نه پدید آوردن دانشی پر جانبه بلکه ایجاد علاقه ای پر جانبه دانست انسان با علایق فراوان کسی است که به طیف وسیعی از فعالیت ها حساسیت نشان می دهد تربیت به نظر جان دیویی هدفی خارجی ندارد ، بلکه عبارت از نوسازی دائمی تجربه است ولی به نظر هربارت تربیت هدفی اخلاقی دارد که باید با تجربه تاریخی و نور آرزوهای روحی عمیق بشر مشخص می شود" هربارت ایمان داشت که تربیت سر انجام علم می شود و بزرگی او در همین ایمان نهفته است.

742 رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه

نوشتن یک نظر

با درج نظر در سایت شما حریم خصوصی و شرایط و قوانین را خوانده و می پذیرید.
افزودن نظر
آخرین مطالب

پربیننده‌ترین‌ها
تماس
  • بازگشت به بالای سایت