فرزندپروری

روانشناسی بازی

نقش بازی در شکل گیری شخصیت کودکان

بازی قسمتی از زندگی کودکان است که نمیشود آن را جدا کرد. کودکان بیشتر از هر کاری وقت خود را صرف بازی کردن می‌کنند، البته نمی‌‌شود گفت فقط کودکان به بازی کردن علاقه دارند همه سنین در تمام طول زندگی‌شان به بازی علاقه دارند فقط فرق آن نوع و زمانی که به بازی اختصاص می‌دهند است.

خیلی از افراد با اینکه اهمیت نقش بازی را در زندگی کودک می‌دانند و آن را قبول کرده اند اما کمتر به نقش آن در زندگ کودک توجه می‌کنند. اکثر مردم به بازی به عنوان عامل وقت گذرانی نگاه می‌کنند حتی نسبت به کودکانی که محصل هستند همین فکر را دارند، اکثر اوقات این را می‌شنویم پدر مادرهایی که کودکشان محصل است نمی‌گذارند کودک بازی کند و همیشه می‌گویند که برو درس‌هایت را بخوان بازی کافی است، پدر مادرها توجه ندارند که بازی موثرترین راه یادگیری برای کودکشان است و با این کار او را از موفقیت های دیگر محروم میکنند و جبران آن از طریق دیگر ممکن نیست

اهمیت و ضرورت بازی برای کودکان:

در زندگی کودک مهم‌ترین مغوله بازی است. شخصیت عاطفی جسمی، فکری، اجتماعی کودک با بازی کردن بدست می آید زیرا اساس بازی کردن تجربه است که این تجربه از طریق عضلات و حواس خود کودک بدست می آید یکی از موضوعات بسیار مهم که مورد توجه روانشناسان و علمای تعلیم و تربیت قرار گرفته است بازی کردن است دانشمندان می‌گویند که بازی در رشد بدنی و ذهنی کودکان تاثیر بسیاری دارد کودک به وسیله بدن محیط اطراف خود را توسط حواس درک می‌کند

کودک به وسیله بازی اظهارات خود را بیان می‌کند. آلفرد آدلر، به عقیده ی روانشناسان «هرگز نباید به بازی‌ها به‌عنوان روشی برای وقت‌کشی نگاه کرد بازی کردن برای کودک مساوی است با صحبت کردن برای یک بزرگسال. بازی و اسباب‌بازی، کلمات کودکان هستند».آنها میگویند«بازی عملکرد خود است. کوششی برای هماهنگ کردن فرآیندهای جسمی و اجتماعی با خویشتن.»

بازی، یک روش برای انجام فعالیت‌هایی برای کودک است که باعث ایجاد مهارت و ورزیدگی برای مقابله با مشکلات زندگی در کودک می‌شود کودکان از طریق بازی احساسات، ناکامی‌ها و اضطراب‌های خود را بیان می‌دارند. همه کودکان در هر کجای دنیا که باشند، بازی می‌کنند. در واقع بازی تلاشی است که کودک برای کنار آمدن با محیط انجام میدهد تا خود و دنیا را درک کند

دانشمندان می‌گویند که: «بازی اساساً یکی ساختن واقعیت با خود است. اگر بتوانیم بازی کودک را درک کنیم مسلماً قادر خواهیم بود که افکار و عواطف آن‌ها را بشناسیم. بازی وسیله خوبی برای درمانگر است برای درک بیشتر دنیای کودک».

به‌خاطر اهمیت بازی در زندگی انسان‌ها، به‌ویژه کودکان، روان‌شناسان از دیرباز آن را مورد توجه قرار داده‌اند، ولی به دلیل ماهیت پیچیده‌ای که دارد هنوز کاملاً شناخته نشده است و در مورد تعریف آن بین روان‌شناسان اختلاف‌نظر وجود دارد. لذا هر یک از آنان بازی را از جنبه‌های مختلف آن مورد توجه قرار داده و ملاک‌های متفاوتی را برای تعریف بازی به‌کار برده‌اند.

درمورد اهمیت بازی به‌طور خلاصه می‌توان گفت که از راه بازی می‌توان یکسری مقررات را به کودک آموخت و و رفتارهای نامناسب او را اصلاح کرد.و راه های عقلانی را به او نشان داد

تعریف بازی

محققان علوم تربیتی معتقدند که تعریف قطعی و دقیقی برای بازی وجود ندارد. شاید یکی از دلایل آن این باشد که همیشه بازی با کار آمیخته است و آن‌چه را ما کار می‌دانیم احتمالاً با طرز تلقی دیگر "بازی" نامیده می‌شود و بر عکس دانشمندان مسائل تربیتی ملاک‌های متفاوتی را برای تعریف بازی ارائه کرده‌اند. یکی از ملاک‌ها این است که بازی را فعالیتی، بی‌هدف بدانید یعنی فعالیتی که هیچ نوع نفعی برای فرد ندارد و هدف آن در خود آن است. به دنبال این نظر دانشمندی که در زمینه روان‌شناسی کودک در مورد بازی بررسی‌های جالبی دارد و برای اولین‌بار به جنبه کنش بازی در بین سایر فعالیت‌ها توجه کرده، معتقد است که بازی یک نوع کنش تمرینی مقدماتی و کمک‌کننده است برای فعالیت‌هایی که فرد در آینده می‌خواهد انجام دهد.

یک روان‌شناس سوئیسی به نام پیاژه ، بازی را تحت عنوان یکی ساختن واقعیت با خود تعریف می‌کند و برای شناخت بازی آن را با کار مقایسه کرده و برای جدا کردن این دو نوع فعالیت انسانی اصل را بیان کرده است:

  1. بازی فعالیتی است که هدفش در خود آن نهفته است، در حالی که هدف کار در خارج آن قرار دارد.
  2. بازی فعالیتی است که انجام آن موجب خشنودی و خوشحالی بازی‌کننده می‌گردد، در حالی که کار ضرورتاً خوشایند نیست.
  3. بازی فعالیتی است که فرد آن را اختیار می‌کند، در حالی که کار خاصیتی اجباری و الزامی دارد.
  4. بازی از قید سازمان آزاد و رهاست، در حالی که کار معمولاً با سازماندهی همراه است.
  5. بازی از کشمکش و پرخاش دور است، در حالی که ماهیت کار گرایش آشکاری به‌سوی کشمکش و پرخاش است.

البته شاید در مورد بازی‌های آموزشی و انفرادی کودکان، بتوان پنج معیار ذکر شده پیاژه را صادق دانست، ولی در پاره‌ای از بازی‌ها مانند بازی‌های تقلیدی و نمایشی، نگرانی‌ها و اضطراب‌های کودکان به‌روشنی قابل مشاهده است.

اگر ورزش کردن را با این 5 گزینه بسنجیم متوجه میشیم که ورزش جز بازی حساب نمیشود چون در ورزش قوانین و خوصیات خاصی وجود دارد ولی بازی دارای هدف خاصی نیست بنابراین میتوان گفت گفت "گرگم به هوا، قایم با شک و عروسک‌بازی، ساختمان‌سازی و ... بازی به معنی واقعی است.

وحید رواندوست، استادیار سابق دانشگاه شهید بهشتی، در تعریف بازی می‌گوید: «بازی عبارت از هر نوعی فعالیتی است که برای تفریح و خوشی و بدون توجه به نتیجه نهایی صورت می‌گیرد. انسان به‌طور داوطلبانه وارد این فعالیت می‌شود و هیچ نیروی خارجی یا اجباری در آن دخیل نیست».

در نتیجه میتوان گفت : "بازی مجموعه ای از فعالیت‌های ذهنی و عملی است که کودک برای ارتباط با دنیای خارج از روی میل و اختیار انجام می‌دهد."

نقش بازی در رشد شخصیت کودکان:

  • رشد هوشی:
    از نظر روان‌شناسان بازی رشد هوشی را افزایش میدهد. کودکانی که فاقد هرگونه اسباب‌بازی هستند و یا امکانات اندکی برای بازی دارند، به لحاظ شناختی از همسالان خود عقب‌تر هستند. علاوه بر این، فرزندان خانواده‌های کم‌درآمد نسبت به کودکان طبقه متوسط کمتر در بازی‌هایی که به شکل «نقش بازی کردن» انجام می‌شود شرکت می‌کنند. بنابراین بعضی از روان‌شناسان معتقدند یکی از دلایلی که کودکان طبقه کم‌درآمد پس از ورود به مدرسه با مشکلات یادگیری روبه‌رو می‌شوند، این است که کمتر بازی می‌کنند، بازی‌های آنان چندان پیچیده نیست و نسبت به بازی‌های کودکان طبقه متوسط از تنوّع کمتری برخوردار است. اگر بپذیریم که بازی برای رشد هوشی اهمیت دارد، در این صورت آشنا کردن کودکان با بازی یکی از عواملی است که رشد شناختی را تسهیل می‌کند.
    عملکرد کودکان از طریق اعمال روانی - حرکتی برای رشد و تکامل ذهنی آنان امری حیاتی است. کودک یک گیرنده طبیعی جستجوگر و کاشف و یک پردازش‌کننده اطلاعات است. اما باید امکاناتی برایش فراهم شود تا بتواند به اعمال یادگیری بپردازد. با اشیاء تعامل کند و حواس خود را ورزش دهد تا بتواند بر اساس توانایی‌های بالقوه و قابلیت‌های خود برای سازمان دادن به تجاربش، دنیای خارج را در ذهن خود بسازد. بنابراین، هرچه کودک یادگیرنده فعال‌تر باشد بیشتر یاد می‌گیرد. کودک در هنگام بازی، آزادانه آزمایش می‌کند و بر اساس نتایج آزمایش خود تجربه کسب می‌کند و از طریق بازی تجربیات خود را درونی می‌کند. برای مثال، کنجکاوی درباره آهن‌ربا در پنج سالگی نگرش علمی را برای سال‌های بعد می‌پروراند.
    کودک از طریق بازی به ۳ نوع یادگیری اساسی دست می‌یابد:​
    • یادیگری درباره خود به انضمام رشد خودپنداره مثبت و احساس شایستگی.
    • یادگری درباره دیگران و جهان پیرامون و توانایی توسعه آگاهی خود نسبت به دیگران.
    • یادگیری حلّ مسائل: کودک نیاز دارد اظهار نظر کند و کاوش نماید.
    هر کودکی نیازمند اینست که از چگونگی کار آن‌ها آگاهی یابد و زمانی که به کمک نیاز دارد، می‌تواند از دیگران کمک بگیرد. در بازی کودک فرصت پیدا می‌کند تا نیروهای بالقوه خود را به نیروهای بالفعل تبدیل کند و تحت راهنمایی‌های مناسب بر یادگیری خود بیافزاید.
    بازی‌های ذهنی مثل شطرنج‌بازی، حلّ جدول‌ها و یا مسائل ساده حساب که باعث رشد هوش، استدلال و شخصیت اطفال می‌گردند. در بازی‌های ذهنی کودک مجبور به فکر کردن، استدلال کردن و حلّ کردن مسائل هستند.
    به‌طور کلّی می توان گفت که نخستین پیروزی بزرگ انسان در یادگیری، کسب مهارت در به‌کار بردن حواس می‌باشد و کودک در بازی از طریق لمس کردن، دست مالیدن، به‌کار انداختن حواس بخصوص بساوائی، چشایی و بویایی حواسش را رشد و توسعه می‌دهد.
    کودک از طریق بازی در واقع می‌تواند خود و نقاط ضعف و قوتش را بشناسد آیا فرمانده است یا فرمانبر؟ تابع است یا متبوع؟ آرام است یا شلوغ؟ حالت تهاجم دارد یا تسلیم؟ همچنین، بسیاری از صفات و خصوصیات کودک مثل شجاعت یا ترس یا مهر و خشم و ابتکار از طریق بازی است که کشف می‌شوند.
  • رشد اجتماعی:
    بازی در رشد اجتماعی کودکان تأثیر چشمگیری دارد. کودکان اغلب برای اوّلین‌بار از راه بازی گروهی به ارزش کوذکان دیگر که بدون آنان بازی مقدور نیست پی می‌برند. آنان یاد می‌گیرند که چگونه از طریق بازی یکدیگر را قبول داشته باشند. درباره قوانین بازی توافق کنند و گروهی به بازی بپردازند. مفهوم همکاری، پیروزی بر گروه رقیب، شکست، هم‌چشمی و برتری‌طلبی اغلب در بازی‌های جمعی و گروهی به رشد لازم می‌رسد. از طرف دیگر، کودک در ضمن بازی با رفتار بزرگسالان و نقشی که خود او در آینده باید ایفا کند آشنا می‌شود و قدرت جسمانی-کلامی، ذهنی و استعداد خود در برقراری ارتباط با دیگران را گسترش می‌دهد.
    از بعد رشد اجتماعی، تعامل در بازی با دیگر کودکان، کودک را قادر می‌سازد تا تصورش را از خود و دیگران به‌صورت عام رشد دهد. کودکی که بازی می‌کند نقش خود را به‌طور مرتب تغییر می‌دهد و مجبور می‌شود چشم‌انداز خود را نیز تغییر دهد. در بازی‌های گروهی که در این مقررات و قواعد است بازیکن باید نقش دیگر بازیکنان را بداند - همان‌طور که نقش خود را می‌داند - همچنین باید توانایی بر عهده گرفتن نقش دیگران را در خود رشد و توسعه دهد. کودک شروع به ارزیابی توانایی‌های خود در مقابل دیگرن می‌کند و هویت یا تصور از خود را بهبود می‌بخشد. بچه‌هایی که بازی می‌کنند بیش از هویت خود یاد می‌گیرند. آن‌ها از طریق بازی کردن نقش‌های مختلف بزرگسالان، مقررات اجتماعی و معیارهایی را که رفتار بازیگر را تنظیم می‌کند، می‌آموزند.
    کودک در بازی یاد می‌گیرد که چگونه در بین جمع زندگی کند. چه ضوابطی را برای زندگی در نظر داشته باشد. در درگیری‌ها، در معرکه زندگی چه موضعی و چه راه و روشی را در پیش گیرد. بازی‌ها افراد را به مقررات و ضوابط زندگی آشنا می‌کنند، روح سازگاری را در افراد پدید می‌آورند، فنون زندگی جمعی را عملاً به طفل یاد می‌دهند. کودک در سایه بازی درمی‌یابد که همیشه نمی‌تواند از طریق اعمال خشم به پیش برود. در همه‌جا نمی‌تواند عصبانی شود و نظرات خود را اعمال نماید. همه‌گاه نمی‌تواند دیگران را وادار به تسلیم خواسته‌های خود کند، بلکه در مواردی که لازم است تسلیم خواسته‌های دیگران باشد بخصوص که آن خواسته‌ها به‌حق باشند.
  • رشد اخلاقی:
    بازی یکی از مهمترین عواملی است که در تربیت اخلاقی کودک نقش مهمی ایفا می‌کند. کودک هنگام بازی درمی‌یابد که اگر بخواهد فرد قابل قبول به حساب آید، باید درستکار، راستگو، عادل و ... باشد. کودک هنگام بازی پی می‌برد که خوب یا بد بودن یک عمل چگونه است و دیگران چگونه با او برخورد می‌کنند. برای مثال، در بازی دزد و پلیس کودک متوجه می‌شود کسی که دزد است عمل بدی انجام داده که منجر به تعقیب او به‌وسیله پلیس شده است و درنهایت با دستگیر شدن و پذیرش تنبیه به زشتی و غیراخلاقی بودن دزدی صحه گذاشته و بر عدالت اجتماعی احترام می‌گذارد و در عین حال صفات و خصایلی که کودک در تعاملات روزمره با همسالان و بزرگسالان کسب می‌کند، در بازی تکامل می‌یابد. از طریق بازی می‌توان نقایص فردی، اخلاقی و شخصیتی او را اصلاح کرد و فکر و اندیشه او را رشد داد. کودکی که ترسو و بزدل است از طریق بازی می‌تواند شجاع و باشهامت باز آید. مثلاً بازی قایم با شک آن هم در شب خود می‌تواند ترس او را از تاریکی تعدیل کند و یا از بین ببرد، زیرا طفل ناگزیر است به گوشه‌ای بخزد، در تاریکی قرار و آرام گیرد. در ضمنِ بازی می‌توان کودک بدخوه را از این حالت بدخواهی به‌درآورد. حسّ برابری، تعاون، نوع‌دوستی و برادری را به او یاد داد.
  • رشد حسّی:
    فعالیت‌های اطفال در بازی باعث تقویت عضلات اعصاب و قلب آن‌ها می‌شود. اطفال به بازی مبادرت می‌ورزند زیرا که آن‌ها از لحاظ بدنی سالمند. به عبارتی دیگر، فعالیت کودکان در بازی نشانه سلامت آن‌هاست و به حدّی این موضوع طبیعی است که چنان‌چه کودکی بازی نکند، ما به این فکر می‌افتیم که باید اتفاق ناگواری رخ داده باشد. اگر کودکان را از بازی کردن محروم سازیم، به احتمال قوی از آن‌ها خوشی را دور ساخته و بالطبع رشد آن‌ها را مختل نموده‌ایم. رشد ذهنی تا اندازه‌ای به رشد جسمی بستگی دارد.

به‌طور خلاصه، بازی بهترین فرصت را برای پرورش بدن، ذهن، شخصیت و منش آدمی فراهم می‌آورد.

با توجه به اهمیت بازی در رشد شخصیت و درمان مشکلات عاطفی و روانی اجتماعی و کودکان به این نتیجه می‌رسیم که کودکان سخت به بازی نیاز دارند و ضرورت ارضاء این نیاز حتمی به نظر می‌رسد. در بیانیه جهانی حقوق کودکان که از سوی سازمان ملل متحد تنظیم یافته است و نیز اعلامیه حقوق روانی کودک که از سوی انجمن بین‌المللی و روان‌شناسی آموزشگاهی به تصویب رسیده، حقّ استفاده از فرصت‌های کامل برای بازی، تفریح و تخیل آزاد از جمله حقوق مسلّم کودکان شناخته شده است. بنابراین، برای ارضاء نیازها بر تمام والدین واجب است ضمن تدارک امکانات بازی برای کودکانشان خود نیز در بازی آن‌ها شرکت داشته باشند.

به کودک حقّ انتخاب نوع بازی داده شود.

فضای کافی برای بازی مورد علاقه کودک فراهم شود، زیرا در صورت نبود فضای مورد نظر حالات روانی آثار نامطلوبی بر کودک بر جای می‌گذارد.
اشیاء و اسباب‌بازی‌های متنوعی در دسترس کودک قرار گیرد تا او به راحتی به وسیله مورد علاقه خود دست یابد.

نوع بازی‌های ارائه شده، خوشایند کودک باشد. در غیر این صورت، کودک از بازی کناره می‌گیرد.

در جریان بازی کودک آزادی عمل داشته باشد. در صورت تحکم بزرگسالان بازی برای کودک فشار و ناراحتی به‌همراه خواهد داشت.

سعی کنیم آن نوع از بازی را برای اطفال انتخاب کنیم که در آن قصد اصلاحی و یا دادن هشداری باشد و بازی نیروی قدرت تفکر و مهارت‌های اجتماعی کودک را افزایش دهد.

در هر بازی سعی شود اصول و قوانینی حساب شده به کودک آموخته شود که در زندگی آنها مهم است

بازی باید حالت طبیعی داشته باشد، نه تصنّعی زیرا در آن صورت کودک آن را برای خود دشوار و سنگین خواهد دانست.

اسباب بازی باید متناسب با شرایط سنّی کودک انتخاب شود.

متناسب با شرایط فرهنگی و موقعیت اجتماعی و محیطی که کودک در آن زندگی می‌کند، وسایل بازی انتخاب شوند.

1068 رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه

نوشتن یک نظر

با درج نظر در سایت شما حریم خصوصی و شرایط و قوانین را خوانده و می پذیرید.
افزودن نظر
آخرین مطالب

پربیننده‌ترین‌ها
تماس
  • بازگشت به بالای سایت